قیام امامخمینی(ره) با احیای اندیشههای دینی در عرصه سیاست و قیام 15خرداد1342در چنین عصری روی داد؛ عصری که به حق باید آن را عصر امامخمینی(ره) نام داد.
در دوران قرون وسطی هویت دینی، هویت فراگیر کشورهای اروپایی و جهان مسیحیت به شمار میرفت. کشورهای اروپایی به لحاظ فرهنگی و مذهبی تحت لوای کلیسا متحد و بهرغم وجود ملیتهای مختلف از یکپارچگی نسبی برخوردار بودند. هویت دینی توانست در چند قرن متمادی بهعنوان هویت برتر در جوامع اروپایی استمرار داشته باشد. نفوذ کلیسا در حاکمیت کشورهای اروپایی و جنگهای گسترده صلیبی از نشانههای این دوران بهشمار میرود.
با فروپاشی نظام کلیسا پس از قرون وسطی تحولات بنیادی در جوامع اروپایی روی داد. هویت مذهبی فراگیر و یکپارچه کاتولیک از هم پاشیده شد. و بر اثر انشعاب پروتستانیسم و سپس کالوئیسم در مسیحیت وحدت مذهبی از میان رفت.
با انحطاط نظام پاپی در کلیسای مسیحیت، جوامع اروپایی بهدنبال حیات مجدد و بازسازی فرهنگی خود بودندکه منشأ آن در دوران باستان (یونان) بود. آنها به جای بازگشت به متن فرهنگ و تمدن یونان باستان، برای گذر از مذهب به سمت عقلانیت، اومانیسم، سکولاریسم یا دنیاگرایی غیردینی، ناسیونالیسم و هویتهای ملی و قومی خود روی آوردند. تا بدینوسیله خلأ هویت دینی خود را پر کنند. این رویداد در دو کشور فرانسه و انگلستان چشمگیر بود. نهضت استقلالگرایی، آزادیخواهی و اصلاحطلبی همزمان با ظهور جنبش نوظهور دمکراسی و سرمایهداری در اروپا آغاز عصر مدرنیته و تمدن غرب بود. که اندیشه دینی در آن جایگاهی نداشت. انقلاب صنعتی انسان غربی را از دینداری و پایبندی به آیینهای کهن جدا کرد و نفوذ دین در عرصههای گوناگون کمرنگ شد.
بهگونهای که انسان جدید گمان میکرد که علم و پیشرفت مادی خودبهخود خوشبختی و فضیلت به بار میآورد و انسان میتواند بهشت را برای خود روی زمین بسازد. بهتدریج و با پیشرفت علوم، مابعدالطبیعه جای خود را به تعقل و علمگرایی داد و کتاب مقدس به چالش کشانده شد. ماکسوبر گفته است: «با پیشرفتهای علم و فن، انسان باورش را به نیروهای غیبی، ارواح، شیاطین از دست داده است. او معنای وحی و قداست را از یاد برده است.»
دامنه تفکر هویت غیردینی و سکولاریسم که در زبان فارسی به آن دنیاگرایی، عرفیگرایی، غیردینگرایی، دینگریزی و جدایی دین از سیاست گفته میشود، با تأخیر به کشورهای شرقی رسوخ پیدا کرد. در کشور ترکیه سکولاریسم با اقدامهای مصطفی کمال آتاتورک (1938-1881م.) در الغای خلافت عثمانی و برقراری نظام لائیک ریشهدارتر از دیگر نقاط جهان اسلام است. آنها برای بیان تفکر سکولاریسم از واژه فرانسوی لائیسیسم استفاده میکنند و میتوان «کمالیسم» را، که نسخه مدرنیسم غرب در جهان اسلام است، بهگونهای در پیوند با اندیشه سکولاریسم دانست.
ظهور سکولاریسم در ایران دارای فراز و فرود بوده است. سکولاریسم تجربهای است که دربستر جوامع غربی شکل گرفت و از دنیای غرب وارد جهان اسلام شد. بنابراین، تجویز چنین نسخهای برای دیگر جوامع مطابق با الگوی غرب خردمندانه نبوده و نیست.
بااین وجود عدهای چنین استدلال کردند که کشورهای اروپایی با کنار گذاشتن مذهب و توجه به سکولاریسم به دوران تجدد و رشد و ترقی رسیدهاند ما نیز به تقلید از غرب باید به مذهبزدایی و سکولاریسم روی آوریم.
اوج سکولاریسم در دوره حکومت رضاخان به تقلید از آتاتورک پدیدار شد. او نه تنها به مبارزه با روحانیت پرداخت و آنها را از عرصه سیاست حذف کرد بلکه به طرد دین و مبارزه با شعائر دینی، همچون حجاب و آیینهای اجتماعی، مراسم و عزاداریهای دینی پرداخت.
در دوره پهلوی دوم نظام شاهنشاهی با فلسفه باستانگرایی افراطی و شوونیسم لایه دیگری بر تن کرد که بر خلاف پیوند دین و دولت در دوران ایران باستان به سمت نظام پادشاهی سکولاریسم رفت؛ رویکردی که در گذشته تاریخی مردم ایران رد پایی و جایگاهی نداشت. این تلاش در واقع جمع میان نظام غیردمکراتیک پادشاهی پهلوی با سکولاریسم غربی بود که با هدف مدرن کردن نظام سلطنتی و پادشاهی در مقابل نظام فکری- سیاسی مارکسیستیو نظام سیاسی اسلام شکل گرفت.
قیام 15خرداد 1342
در اوایل دهه1960 پس از انتخاب جان.اف کندی بهعنوان رئیسجمهوری آمریکا دگرگونیهای جدیدی نسبت به مسائل ایران از چشمانداز سیاست خارجی آمریکا پدیدار شد. این استراتژی جدید که به «پاسخ انعطافپذیر» معروف شد، در چارچوب حفظ منافع آمریکا در ایران و مقابله همهجانبه با گسترش نفوذ شوروی بود. سیاست خارجی دولت کندی در برابر کشورهای توسعه نیافته و جهان سوم، اجرای اصلاحات از بالا به پایین با هدف پیشگیری از انقلاب قهرآمیز بود. جان افکندی، گذشته از آمریکای لاتین، ویتنام را نیز در معرض خطر کمونیسم میدانست و ایران را نیز بهدلیل همسایه شمالیاش در وضعیتی، مخاطرهآمیز میپنداشت.
سیاست آمریکا در قبال ایران حفظ رژیم غیرمردمی شاه، اجرای برنامه اصلاحات اجتماعی و تقسیم اراضی میان روستائیان بود؛ اقدامی که در دیگر کشورهای آمریکایلاتین نیز آغاز شده بود. این سیاست در چارچوب مقابله با اتحاد جماهیر شوروی سابق به شمار میرفت.
اصلاحات اقتصادی و اجتماعی آمریکا، ایران را تبدیل به یک بازار مصرف کرد. برای جذب کالاهای غربی که لازمه رونق اقتصادی آمریکا بود. مشاغل کاذب و واسطهگری رهاوردهای دیگر مصرفگرایی بود. ایجاد تحولات اقتصادی و اجتماعی در ایران مستلزم تغییر در ساخت فرهنگی طبقات مردم بود. این تغییرات عمدتاً دو هدف را تعقیب میکرد: اول؛ همسویی با نظام جدید اقتصادی و اجتماعی نیازمند فرهنگ غربی که با هنجارهای نوین همگام باشد دوم؛ مقابله با هر گونه مانع فکری و فرهنگی که پذیرش سلطه سیاسی و اقتصادی را در جامعه مختل نسازد.
قیام 15خرداد صرفاً پاسخی به این توافق نبود بلکه واکنشی قهرآمیز به روندی بود که استعمار نوین آمریکا از مدتها پیش در کشورهای اسلامی و خاورمیانه آغاز کرده بود.
حضور امامخمینی(ره) در صحنه سیاست
طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی در متمم قانون اساسی صدر مشروطیت آمده بود، کاری که رژیم شاه کرد قید اسلام را از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف و به جای سوگند به قرآن، سوگند به کتاب آسمانی را کافی دانست و در ضمن به زنان نیز حق رأی داد. رژیم با این اقدام بیشتر میخواست جریانهای مذهبی را از صحنه کنار بگذارد تا مجبور به محافظهکاری در برابر مراجع دینی نباشد. طرح حضور زنان در انتخابات حرفی در نهان خود داشت که میتوانست دلیل عقب ماندن و محرومیت زنان را متوجه اسلام و قانون اساسی کند و از دیگرسو با حضور زنان به شکلی کاملاً مغایر با اصول اخلاقی و اسلامی و رواج فساد و بیبندوباری میخواست سلامت معنوی و اخلاقی جامعه ایران را که مانعی در راه پیوستگی با جوامع غرب بود را از میان بردارد.
شاه پس از رحلت آیتالله بروجردی بر این باور بود که حوزههای علمیه توان چندانی برای مقابله با اقدامات ضددینی او نخواهد داشت و میپنداشت مفاد این لایحه مورد تأیید روشنفکران جامعه قرار خواهد گرفت و آن را نشانهای از اقدام مترقیانه رژیم تلقی میکرد و اگر مخالفتی از جانب جریانهای مذهبی روحانیت و مردم مسلمان ایران با این لوایح انجام شود، میتواند با استفاده از حمایت روشنفکران و دانشگاهیان آن را خنثی کند.
امامخمینی(ره) با اصل «انجام اصلاحات» اقتصادی یا آزادی زنان مخالفت نکرد بلکه ایشان با ماهیت اصلاحات آمریکایی که خواستار محو اسلام و استقلال کشور و ایجاد وابستگی اقتصادی، سلطه فرهنگی غرب و رواج فساد و فحشا بود، مخالفت کردند.
تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که متضمن حذف شرط مسلمان بودن برای انتخابکنندگان و انتخابشوندگان بود و حذف تحلیف به قرآن و آزادی زنان در انتخابات، آغازی بر روشهای فرهنگی موردنظر شاه و حذف قواعد مذهبی بود.
مرحله اول نهضت اسلامی با عقبنشینی رژیم پهلوی و لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 10 آذر 1341 با موفقیت به پایان رسید. مرحله بعدی، مخالفت مراجع و علما با رفراندوم اصول ششگانه انقلاب سفید بود که در ششم بهمن 1341 انجام شد و به سبب اعلامیهها، تجمعات اعتراضآمیز و سخنرانیها و نشستهای مشورتی، شمار کمتری در آن شرکت کردند. تا این مرحله از نهضت، مهمترین دستاوردهای آن را میتوان به شرح زیر برشمرد: گسترش بیداری قشرهای وسیعی از مردم درباره مسائل سیاسی، نمایاندن ماهیت ضداسلامی حکومت پهلوی، آگاه کردن مردم به خطرهای وابستگی حکومت ایران به قدرتهای خارجی، ایجاد امیدواری به پیروزی بر حکومت و شکستن اقتدار محمدرضا پهلوی و ساواک، رخت بربستن بیتوجهی به مسائل سرنوشتساز در میان مردم و سازشناپذیری روحانیت با حاکمیت و پیوستگی مردم با روحانیت.
افسانه جدایی دین از سیاست
رهبری سیاسی امامخمینی(ره) و موفقیتهایی که در چندین مورد رو در رویی با اقدامات غربگرایانه حکومت پهلوی به دست آورد، به افسانه جدایی دین از سیاست که حکومت پهلوی در چند دهه به تبلیغ و ترویج آن پرداخته بود، پایان داد و مبارزات سیاسی - مذهبی گذشته به رهبری روحانیت و نیروهای مذهبی را که به پیروزی نرسیده بود، به حد کمال رساند. از دیگر ویژگیهای نهضت بیداری امام(ره) این بود که نه صرفاً ضداستبدادی بود و نه صرفاً ضداستعماری بلکه مبارزهای بود که همزمان استبداد و استعمار و از آن مهمتر استکبار دوره جدید جهان را هدف قرار داد. به کار بردن کلمه استکبار به جای استعمار از نوآوریهای امام خمینی در جهت اسلامیتر کردن مبارزات به شمار میآید.
در روش امامخمینی(ره) به عمل و نظر توأمان توجه میشد اما دیگر احیاگران بیشتر در عرصه مسائل نظری فعالیت میکردند. آیتالله مطهری از سال 1340 مشخصاً احیای فکر دینی را مطرح و با همین عنوان، سخنرانیهایی کرد. ایشان ضمن بررسی علل انحطاط مسلمین در تاریخ معاصر، راهحل آن را زنده کردن تفکر دینی با توجه به شرایط زمان در جهان اسلام و ایران اعلام کرد.
گروه مذهبی جنبش دانشجویی نیز در بیدارگری اسلامی و احیای تفکر دینی در نهضت 15 خرداد تأثیر داشته است. دانشجویان مذهبی با شخصیتهای فعال و مبارز روحانی در تماس بودند که نامدارترین آنها در سالهای نخستین دهه 1340 علامه محمدحسین طباطبایی، آیتاللهمطهری و آیتاللهطالقانی بودند. این افراد در نخستین کنگره این جنبش نیز که در سال 1341 تشکیل شد، شرکت کردند. فعالیتهای انجمن اسلامی در این سالها بر محور موضوعات فرهنگی دفاع از دین اسلام در برابر افکار مارکسیستی و اندیشههای سکولاریسم غربی بود و بر همبستگی ملل مسلمان نیز تأکید میکرد.
موج جدید احیای تفکر دینی و بازگشت به خویشتن
در موج جدید احیای تفکر دینی، برخی روحانیان و در رأس آنها امامخمینی(ره)، میکوشیدند کهسیاست را به محور مرجعیت بازگردانند. در کنار جریان اصلی روحانیت، گروهی از فعالان سیاسی و حزبی و بخشی از جنبش دانشجویی نیز که به اندیشه مذهبی و پیوند دین و سیاست معتقد بودند، این اندیشه را همراهی و تقویت کردند. همچنین، همگرایی و وحدت نظر گروه غیرروحانی جنبش بیداری با روحانیان، برای اثبات سازگاری دین اسلام با پیشرفت علوم و فنون و تمدن جدید از مبادی اسلام بود.
نباید فراموش کرد که در دهههای گذشته امواج مدرنیته غربی، سرمایهداری جهانی و اندیشههای فراگیر مارکسیستی که بخشهای گستردهای از جوامع و کشورهای اسلامی از جمله ایران را فرا گرفته بود بهرغم آسیبها و خللهای فکری و فرهنگیاش نتوانست هویت ایرانی را در هم بشکند.
نخبگان، رهبران فکری و اندیشمندان دینی در برابر نفوذ این جریانها راهکارهای مفید و سازندهای را ارائه کردند که مهمترین آن بازگشت به خویشتن و تمسک به میراث معنوی گذشتگان با هدف بازسازی و مقاومسازی فرهنگ اسلامی و ایرانی بود. در گفتمان احیای تفکر دینی و بیداری اسلامی، اندیشههای امامخمینی(ره) و فرهنگ بومی - اسلامی، جایگاه مرکزی داشت که میتوان برای تبیین آن اصطلاح «معنویتگرایی در سیاست» و «بازگشت به خویشتن انسان مسلمان ایرانی» را به کار برد. در این مقطع تاریخی با تجدید حیات اسلام سیاسی، گفتمان احیای دین، گفتمانهای مسلط را یعنی سکولاریسم غرب وکمونیسم شرق را به چالش واداشت و با نمایش قدرت خود، در نهایت به گفتمان مسلط تبدیل شد.
مقام معظم رهبری گفتهاند که این عصر راباید عصر امامخمینی(ره) نامید و ویژگی آن عبارت است از: بیداری و جرأت ملتها در برابر زورگویی ابرقدرتها و سر بر آوردن ارزشهای معنوی و الهی... .
ما امروز نشانههای رشد معنویت و افول مادیت را در دنیا میبینیم و امروز در دنیا گرایش به دین شروع شده است و قرن حاضر قرن گرایش عمومیبشریت به معنویت و دین است.